زنده
در وجود خویش نالیدم چو بری بیقرار گفتم ای باران که می کوبی به طبل باد ها
هین بکوب اما به آن عاشق ترین عاشق بگو زنده ای ای زنده تر از زندگی در یاد ها
سخت گمنام اید اما ای شقایق سیرتان کیسه می دوزند با نام شما شیاد ها
با شما هستم که فردا کاسه ی سرهایتان خشت میگردد برای عافیت آبادها
علیرضا قزوه
+ نوشته شده در پنجشنبه هفتم مهر ۱۴۰۱ ساعت 10:5 توسط ♦♦♦ شهریـــار الماسے نـــژاد ♦♦♦
|